جدول جو
جدول جو

معنی خوش راه - جستجوی لغت در جدول جو

خوش راه
(خوَشْ / خُشْ)
ستور راهوار. (ناظم الاطباء). اسب خوش رفتار. اسب مطیع و خوب رو. اسب غیرحرون و تندرو، طعام لذیذ و نرم. (لغت محلی شوشتری) ، کنایه ازمعشوق با غنج و دلال. (لغت محلی شوشتر نسخۀ خطی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خوش گام
تصویر خوش گام
خوش رفتار، ویژگی آنکه با مردم به خوش خویی و مهربانی رفتار می کند، ویژگی انسان یا حیوانی که که خوب راه می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خوش خرام
تصویر خوش خرام
دارای ناز و وقار در راه رفتن، خوش رفتار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خوش مزه
تصویر خوش مزه
ویژگی هر چیزی که طعم و مزۀ خوب داشته باشد و به ذائقه خوش بیاید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خوش رنگ
تصویر خوش رنگ
دارای رنگ خوب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خوش نام
تصویر خوش نام
ویژگی کسی که میان مردم به نیک نامی و درست کاری معروف شده باشد، نیک نام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خوش رکاب
تصویر خوش رکاب
ویژگی مرکبی که رام و تربیت شده و خوب سواری می دهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خوش سرا
تصویر خوش سرا
خوش آواز، دارای آواز و صدای خوشایند و دلنشین برای مثال نگه داشت بر طاق بستان سرای / یکی نامور بلبل خوش سرای (سعدی۱ - ۱۵۶)
خوش خوٰان، خوش لحن، خوش نوا، خوش الحان، خوش گو، عالی آوازه،
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خوش ظاهر
تصویر خوش ظاهر
دارای ظاهر آراسته و نیکو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خوش تراش
تصویر خوش تراش
ویژگی آنچه خوب تراش خورده است، کنایه از ویژگی آنکه اندام زیبا و متناسب دارد، خوش اندام
فرهنگ فارسی عمید
(خوَشْ / خُشْ)
خوش رفتاری در اسب و چارپا. راهواری. غیرحرونی. غیرسرکشی با تندروی
لغت نامه دهخدا
(خوَشْ/ خُشْ رَهْ)
خوش راه. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خوشخرام
تصویر خوشخرام
خوشرفتار و رعنا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوش رکاب
تصویر خوش رکاب
مرکوبی که نیکو سواری دهد و تند رود
فرهنگ لغت هوشیار
برون آراسته کسی که درای ظاهر آراسته باشد مقابل خوش باطن نیکو باطن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خود رای
تصویر خود رای
مستبد، لجباز خود رای بر مخیده
فرهنگ لغت هوشیار
نیکو تراشیده: بلور خوشتراش مجسمه خوش تراش، خوش شکل زیبا اندام خوش تراش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوش مزه
تصویر خوش مزه
((~. مَ زِ))
آن چه که دارای طعم و مزه نیک باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خوش رکاب
تصویر خوش رکاب
((~. رِ))
مرکوبی که نیکو سواری دهد و تند رود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خوش حال
تصویر خوش حال
شاد، شادمان، بشاش، کامران، کامروا، نیکبخت، سعادتمند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خود رای
تصویر خود رای
Pontificator
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خود رای
تصویر خود رای
pontificateur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از خود رای
تصویر خود رای
pontificador
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از خود رای
تصویر خود رای
उपदेशक
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از خود رای
تصویر خود رای
pendakwah
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از خود رای
تصویر خود رای
ผู้เทศนาแบบเด็ดขาด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از خود رای
تصویر خود رای
pontificator
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از خود رای
تصویر خود رای
самовпевнений
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خود رای
تصویر خود رای
pontificatore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خود رای
تصویر خود رای
pontificador
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خود رای
تصویر خود رای
教皇者
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خود رای
تصویر خود رای
pontyfikator
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خود رای
تصویر خود رای
Pontifikator
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خود رای
تصویر خود رای
самоуверенный человек
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خود رای
تصویر خود رای
מַטִּיף
دیکشنری فارسی به عبری